مرگ پدرم
مادرم یک سال زودتر از پدرم مرده بود. یک هفته بعد از این که پدرم مرد، من تنها، توی خونهاش بودم. خونهاش در آرکادیا بود و من که نزدیکترین کس او...
مادرم یک سال زودتر از پدرم مرده بود. یک هفته بعد از این که پدرم مرد، من تنها، توی خونهاش بودم. خونهاش در آرکادیا بود و من که نزدیکترین کس او...
لاشخور به پاهایم نوک میزد. پوتینها و جورابهایم را پاره کرده بود و به خود پاهایم نوک میزد. یکسره ضربه میزد، بعد با ناآرامی چندبار در هوا پیرامونم چرخی میزد...
دیوانهوار دوستش داشتم. دیروز از پاریس برگشتم، و وقتى دوباره چشمم به اتاقم افتاد ــ اتاق مشترکمان، تختمان، اثاثیهمان، همۀ آنچه من را یاد زندگىِ موجودى پساز مرگ مىانداخت ــ...