ترجمه

مرگ پدرم - چارلز بوکوفسکی

مرگ پدرم

مادرم یک سال زودتر از پدرم مرده بود. یک هفته بعد از این که پدرم مرد، من تنها، توی خونه‌اش بودم. خونه‌اش در آرکادیا بود و من که نزدیک‌ترین کس او...

لاشخور - فرانتس کافکا

لاشخور

لاشخور به پاهایم نوک می‌زد. پوتین‌ها و جوراب‌هایم را پاره کرده بود و به خود پاهایم نوک می‌زد. یکسره ضربه می‌زد، بعد با ناآرامی‌ چندبار در هوا پیرامونم چرخی می‌زد...

داستان آیا این یک رویا بود؟

آیا این یک رویا بود؟

دیوانه‌وار دوستش داشتم. دیروز از پاریس برگشتم، و وقتى دوباره چشمم به اتاقم افتاد ــ اتاق مشترکمان، تخت‌مان، اثاثیه‌مان، همۀ آن‌چه من را یاد زندگىِ موجودى پس‌از مرگ مى‌انداخت ــ...