
سراب مهر
یکی روز دل اندر سکوتی غمین نشسته به کنجی، شکسته، حزین ز بیدادِ زان جفاپیشه یار فتاده به دامِ غمی ناگوار ز دور آمدش بانگی از عقلِ پیر به تندی،...
یکی روز دل اندر سکوتی غمین نشسته به کنجی، شکسته، حزین ز بیدادِ زان جفاپیشه یار فتاده به دامِ غمی ناگوار ز دور آمدش بانگی از عقلِ پیر به تندی،...
«هرجا هم که فرار کنی، آخرش با خودت روبهرو میشی.» داستان از جایی شروع میشه که نویسندهی تازهکار و جوونی به اسم پل وارجاک که با یه زن میانسال پولدار...
بادکنک، بادکنک! بادکنکهای رنگی سبزه و زرد و قرمز هرچی بخوای هر رنگی! میشنوی؟ صدای عزیز آقاست! بله بله همین صدای گرفته که فریاد میزند «بادکنک بادکنک» را میگویم. خب...
زمانی که مرحوم کلنل محمدتقی خان سلاح برداشته بود و بر سرتاسر شمال خراسان میتازید، کلبحاجی هنوز کلبحاجی نشده بود و بین امنیههای کلنل به «حاجی بعد از این» معروف...