پنجره
گلویم به خس خس افتاده است آب دهانم را قورت میدهم، بهتر نمیشود. نفس عمیق میکشم سرفهام میگیرد. ایکاش در این دخمه پنجرهای بود تا درش را باز میکردم و...
گلویم به خس خس افتاده است آب دهانم را قورت میدهم، بهتر نمیشود. نفس عمیق میکشم سرفهام میگیرد. ایکاش در این دخمه پنجرهای بود تا درش را باز میکردم و...
یکی از ارزشمندترین چیزهایی که میتوانی داشته باشی، این است که هیچ نداشته باشی. و این هیچ، خود نعمتیست. نعمت نداشتن، نداشتن درد از دست دادن، یا ترس از دست...
کاش فاطمه زودتر بیاد. نور چراغ نمیذاره بخوابم. آخ دستم. کی سرمم رو زد؟ سوزنهای لعنتی یک رگ سالم توی دستم باقی نذاشتن. امروز چندم بود؟ نمیدونم. صبحی صدای بلبل...
«هی خواهر تو هم که اصلا طرفهای ما نمیای، دل تنگ بودم. نگاه شبی چه بارونی هم میاد. نمیدونم والا من هم شنیدم تا اخر هفته همین جوری قرار بباره....
تلفن را که جواب دادم، خدا خدا میکردم که عزرائیل با یک خط مستقیم تماس گرفته باشد، که قرار را تنظیم کند و من با پای خودم به دیار باقی...
– «چشاتو باز کن بابا! یه باد زپرتی رو نمیتونی تحمل کنی؟» گیج و مبهوت اطرافش را نگاه میکند. همه جا تاریک است. هر چند ثانیه یک بار با باز...
زن جوانی که از آغاز مهمانی بخاطر هیکل باریک جدیدش مورد تعریف و تمجید حضار قرار گرفته بود، سخت مشغول شرح چگونگی عمل لیپوساکشن اخیرش بود:”آره به رامین گفتم دوهفتهای...
آخه خداپیغمبری این هیکلِ چهارشونه رو ببین فقط سُلطون! به من میگن اِبی هفتخط! بعدِ عُمری جیب زدن و شاخ شونه کشیدن، کلافِ این دلِ صابمُرده گیر کرد به دخترِ سِدقُدرت...