داستان

پنجره - مینودخت روح القدس

پنجره

گلویم به خس خس افتاده است آب دهانم را قورت می‌دهم، بهتر نمی‌‌شود.  نفس عمیق می‌‌کشم سرفه‌ام می‌گیرد. ایکاش در این دخمه پنجره‌ای بود تا درش را باز می‌کردم و...

فقط هفت بهار - سیما کشاورزی

فقط هفت بهار

کاش فاطمه زودتر بیاد. نور چراغ نمیذاره بخوابم. آخ دستم. کی سرمم رو زد؟ سوزن‌های لعنتی یک رگ سالم توی دستم باقی نذاشتن.  امروز چندم بود؟ نمیدونم. صبحی صدای بلبل...

هی نمی‌دونم والا. ما هم شنیدیم - امینه حسینی زهرایی

هی نمی‌دونم والا. ما هم شنیدیم

«هی خواهر تو هم که اصلا طرف‌های ما نمیای، دل تنگ بودم. نگاه شبی چه بارونی هم میاد. نمی‌دونم والا من هم شنیدم تا اخر هفته همین جوری قرار بباره....

برداشت آخر هانیه محمدی

برداشت آخر

تلفن را که جواب دادم، خدا خدا می‌کردم که عزرائیل با یک خط مستقیم تماس گرفته باشد، که قرار را تنظیم کند و من با پای خودم به دیار باقی...

دستم نشسته بود. گه اضافی خوردم! - مائده نصراللهی

دستم نَشُسته بود. گه اضافی خوردم!

– «چشاتو باز کن بابا! یه باد زپرتی رو نمی‌تونی تحمل کنی؟» گیج و مبهوت اطرافش را نگاه می‌کند. همه جا تاریک است. هر چند ثانیه یک بار با باز...

به صرف قرمه سبزی و شراب مونبزیلک - سارا اطهری

به صرف قرمه سبزی و شراب مونبزیلک

زن جوانی که از آغاز مهمانی بخاطر هیکل باریک جدیدش مورد تعریف و تمجید حضار قرار گرفته بود، سخت مشغول شرح چگونگی عمل لیپوساکشن اخیرش بود:”آره به رامین گفتم دوهفته‌ای...

دل قاپیدن - نازنین جعفرخواه

دل قاپیدن

آخه خداپیغمبری این هیکلِ چهارشونه رو ببین فقط سُلطون! به من میگن اِبی هفت‌خط!  بعدِ عُمری جیب زدن و شاخ شونه کشیدن، کلافِ این دلِ صاب‌مُرده گیر کرد به دخترِ سِدقُدرت...