نگاهی به داستان کلیدها، نوشتهی فاطمه حاجیکریمخانی

در داستان کلیدها نوشته فاطمه حاجیکریمخانی شاهد خوانشی جدید از یک حکایت کهن هستیم. حکایتی که جهانشمول است و هم در ایران و در جهان مورد بازتابهای فراوانی قرار گرفتهست.
کریمخانی با نگاهی به حکایتهای پسر هوشیار و حکایت شتر گمشده از کتاب هشت بهشت امیرخسرو دهلوی پیرنگ داستانش را بنا نهاده.
از دختر نوجوانی حرف میزند که به صورت خودخواسته! در مسیر پرونده گم شدن ماشینی قرار میگیرد و انگار به آن به صورت تفریح نگاه میکند چرا که چند ساعتی باید بدون کلید در بیرون خانه منتظر بماند، آن هم در هوای برفی! پس چه چیزی بهتر از این؟
و حتی ورود به فضای جدیدی که تا حد زیادی تمام کنجکاویهایش را برطرف میکند.
توجه به جزئیات از اصلیترین نکات مثبت این نوشته است. باید به این نکته نیز توجه داشت که دیالوگها کاملا مناسب زمان، موقعیت و احوال دخترک داستان است.
او در حالیکه کلیدهای خود را گم کرده کلید ماجرای دیگری را انگار در دست میگیرد و حتی میتوان گفت خود تبدیل به کلید میشود، اما صرفا برای سرگرمی و بابت اینکه چند ساعت را بیرون خانه سپری نکند قدم در داستان دیگری میگذارد.
روایت جالبی از ذهنیات دخترک به ما نشان داده شده و همزمان بینامتن خوبی با کتاب کهن دهلوی داشته که باعث میشود این داستان کوتاه به داستان مهمی تبدیل شود.